پیچیده اما ساده مثل بارون

ساخت وبلاگ
به نام خدابه یاسین گفتم برای پیگیری زمین هایی که ادعا داشت با لطفی مشورت کند- رفیعی در مورد موضوعی حقوقی مشورت کرد- نجفی که جاوید معرفی کرده بود پس از چندین روز تازه یادش آمد که با شکوه تماس ومشورت کند ودیگر خود داند- زن سعید دوستم گفت خانه را عوض کرده و ویلایی گرفته اند که برای تردد سعید هم با وجود بیماری بهتر است؛ خوشحال شدم- برادر خانم ساجدی هم از پیگیری هایش گفت که هنوز نتیجه نداشته است- امانی طبق معمول گفت فردا شورای حل اختلاف نمی رود ومیترسد وتوصیه کرده بودم از وکیل مشورت بگیرد که گفت ترسیدم مرا تحویل نگیرد وزنگ نزدم؛ دیگر چه بگویم؟!!!- حسین در مورد پیگیری هایش برای اعسار دادگاه گفت به عمران گفتم اورا راهنمایی کند- لادن پاسخ وزارت راه را فرستاد که پاسخ درخواست دخترش را منفی داده وگفته اند باید طبق فرایند فراخوان ها اقدام کند- حاذقی بیمار بود واحوال پرسی کردم ولطفی پیگیر کار پدرم بود که گفت استعلام محضری صورت گرفته وامیدوارم بزودی حل شود- یکی از وکلا هم مشورتی حقوقی داشت در پرونده ای که آنچه میدانستم عرض کردم واطلاعات خودش هم دقیق نبود- شاهین تماس وبرای بنام کردن سیم کارت هایی که قبلا فروخته بودم گفت وبه همسرم گفتم با او تماس بگیرد وتاکید کردم شخصا هماهنگی کند وتا آخر شب متاسفانه مجال تماس نداشته؛ من که بسیار دقیق ومعمولاً وفای به عهد میکنم شرمنده شدم-منصوری و مولایی نگران تماسی بودند که از شخصی مدعی بوده از پلیس فتا تماس می گیرد؛ گفتم به ۱۱۰ و۱۹۷ اطلاع دهند وبدون دستور قضایی کاری نکنند مگر اینکه برایشان احراز شود واقعا پلیس فتا بوده- ایران گفت بالاخره امین سیم کارت را پست کرده برایش- فاطی احوال پرسی کرد که تشکر کردم- امینی تماس واحوال پرسی کرد ونگران برای انتقال ومرخصی پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 38 تاريخ : جمعه 24 شهريور 1402 ساعت: 23:03

به نام خداعمران مدارک دوستان بازاری که سفره خانه دارند را فرستاد که خودشان به اجتهاد خویش عمل کرده وبه بن بست رسیده اند وباز درپی مشورت اند!؛ تقریباً امروز اینگونه بود برای من با روایت های متعدد- آخر شب خواهرم وپسرش را که متاسفانه خیلی هم ناز دارد ومن تلاش میکنم صبوری ودرک کنم شرایط خواهر زاده ام را به دربند بردم وساعتی آنجا بودیم وبرگشتیم؛ خواستم داریوش را هم ببینم که رستورانشان بسته بود و تماس گرفتم جواب نداد وزمانی جواب داد که من برگشته بودم واحوال پرسی کردم- محسن اهواز بود واز خلف وعده هایش که ناشی از عدم تحقق کارهایش بوده مجددا عذر خواهی کرد که درک میکنم- به بنا زاده گفته بودم به لحاظ وضع خاص وشرایط جسمی اش برود دادگاه تا رییس دادگاه خودش اورا ببیند؛ در پرونده دیده وقت نظارت آخر مهر است که سیستمی است واوقات دفتر است معمولا وزودتر اتخاذ تصمیم میشود ؛ دیده وتازه میگوید آن تاریخ بروم؟ گفتم هرجور صلاح میدانی عمل کن من آنچه شرط بلاغ بوده گفته ام؛ دیگر به او با این همه سابقه وتجربه چه بگویم؟- سروش شماره تلفن موزه نیاوران را گرفت وتماس گرفته پیگیری عکس های بهمن محصص که گفتم وقتی در سیستم درخواست از وزارت میراث فرهنگی شده نیازی به تلفن نیست و باید منتظر پاسخ رسمی بود- امانی امروز تاریخ شورای حل اختلاف او برای چکش بوده؛ متاسفانه طبق معمول ترسیده برود وبعد هم شماره وکیل را داده بودم تماس بگیرد مشورت کند که گفت تصور کرده اورا تحویل نمی گیرد وزنگ نزده؛ چه بگویم؟- مادر الی وسهام هم جداگانه پیگیر مسافرت من بودند که فعلا به دلایل مشخص نشده بروم واز توجهشان تشکر کردم- یکی از دوستان هم مشورتی در موضوعی اداری وفسادی که ایشان علم دارد گفت؛ نخواستم خودم دخالتی کنم وتوصیه کردم از راهی دنبال پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 33 تاريخ : جمعه 24 شهريور 1402 ساعت: 23:03

به نام خداکتاب تراژدی شماره شهریور را اجمالا کمی خواندم از سرگذشت همایون صنعتی زاده و همسرشان با آن همه استعداد و نخبگی سخت متاثر شدم؛ به سروش هم به این گونه امور و روایت ها علاقه دارد گفتم تهیه کند حتما دوست دارد- خسرو اطلاع داد که پیامک آمده و پرونده اش به اجرای احکام رفته؛ گفتم منتظر باشد بزودی برایش ابلاغیه خواهد آمد که برود جزای نقدی را پرداخت و یا رضایت اخذ کند که دومی را بعید میدانم با این اوضاع واحوال-تاجری در مورد نظر کارشناسی ای که برایش ابلاغ شده بود گفت- احوال جلالی دوست روزهای سخت را پرسیدم که مدتهاست خبری از او ندارم وسری هم نزده است- تولد یکی از دوستان روزهای سخت را در فضای مجازی دیدم جالب بود وخاطراتش از آن روزها یادم آمد؛ البته اخیرا خیلی آرام تر شده وبسیار زجر کشیده در این مدت - پیام به سعید دوستم دادم و احوال پرسی کردم ومجددا تاکید کردم برای درمان بیاید اینجا- دکتر موسوی پاسخ داد لنزی که استفاده کرده اند آمریکایی ومعروف است؛ شرمنده شدم که به خواسته خواهرم کاغذ آن را هم دقت نکرده بودم واز خواهرم هم گله کردم که او هم توجه لارم نکرده بود وکارت را ندیده- زن سید رضا از تشکیل دادگاه برای دو روز دیگر گفت که با لطفی برایشان مشورت کرده بودم- حسین اطلاع داد اشرفی بلیط گرفته بوده برای رفت وبرگشت که بیاید با اینکه به او گفته بودم نیازی نیست وعکس بلیط ها را فرستاد؛ متاثر شدم که کار به اینجا کشید وکاش اینگونه نمیشد واحتمالا باطل کرد؛ همسرم هم اطلاع داد با خریدار سیم کارت ها هماهنگ کرده وبنام کرده به وکالت که دیگر برای من مهم نبود؛ کاری که به موقع وبا این شیوه انجام شود مثل سایر امور مشابه ارزشی ندارد وفقط به تجارب من افزوده میشود- علیشاهی در مورد پیگیری استدعای اعاده د پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 38 تاريخ : جمعه 24 شهريور 1402 ساعت: 23:03

به نام خدااز یکی از دوستان مشورتی خواستم که سرشان شلوغ بود وبنا شد اول هفته اگر یادشان نرود دنبال کند- عمران پیگیر رضایت دادن یا ندادن شاکی خسرو بود که گویا نتیجه ای حاصل نشده فعلا وگرنه اطلاع میداد وعجیب است طبق معمول کارهایش- با یکی از دوستان ملاقات داشتم که اصرار عجیب داشت برای دیدن من وطبق معمول تکرار مکررات ونگرانی ها ومن چه میتوانم بکنم؟- با شهریار تلفنی صحبت کردم وحالش را پرسیدم ونگران او هستم برای آنچه برای خودش آورده بود وخدا کمک کرد که نجات یافت وتلخ بود وقتی که شنیدم گفت در بیمارستان به مادرش زنگ زده اند ونیامده بوده اورا ببیند- تولد زینب را تبریک گفتم که فردا هست ومادرش هم زنگ زد و گفت آمده با پدرش و دعوت کرد برای نهار که به فرصت دیگری موکول کردم- پرونده های جاری ومختومه بنا زاده را که بلد نبود نگاه کند برایش فرستادم وامیدوارم حل شود با این اوصاف؛ وقت وجوانی و زندگی خود وخانواده اش را سپری کرد با این مشقات وحیف- اسدالله تلفنی از مشکلاتی گفت با دوستش که گفتم برود نزد دادستان وبه او اطلاع وبا اجازه او هرکار میخواهد بکند- علیپور از پذیرفته شدن پسرش در آموزگاری آموزش وپرورش گفت- محسن از پیگیری هایش در صندوق گفت- همسرم سیم کارتی که به ایران فروختم گرفت تا برایش بفرستد- حاذقی هم از پیگیری برای ملک پدرم گفت که اگر برایش مشتری پیدا کند-آخر شب سهام پیام داد ومدتی بود از او خبر نداشتم واتفاقا در فکرش بودم که پیامش رسید؛ خوشحالم که خوب است. پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 22:51

به نام خدادکتر گرایش برای نحوه اجرای حکم دیوان برای شخصی که پیگیر کارش بود گفت؛ گفتم باید اجرای احکام دیوان برود واز طریق وکیل ویا خودش دنبال کند که قطعیت آن به محل خدمت منعکس شود- فتحی گفت بازنشست شده اما هنوز کاری را شروع نکرده وهمچنان دنبال این بود سری به قشم بزنم که مجال نیافته ام هنوز متاسفانه- احسان کلیپی از آهنگ جدید خودش فرستاد؛ جالب بود؛ هنوز موسیقی و خوانندگی را رها نکرده- مرتضی همسایه مان از آسیب دیدگی بینی دخترش در هنگام مسابقات ورزش های رزمی گفت ومشورت کرد که آیا بیمه ودیه شامل میشود یا نه؟ گفتم از حقوقی اداره ورزش وجوانان سوال کند- وکیل محترم اطلاع داد که آن شخصی که دینی معرفی کرده بود مدارک را نفرستاده وگفتم دیگر خودش میداند؛ اگر مهم باشد دنبال میکند- اسدالله برای کارهایش که دیروز مشورت کرده بود مجددا مشورت کرد- بانکی از تغییرات در دانشگاه شان گفت وامیدوار بود موسسه اش هم سروسامان بگیرد مجددا- ابوالفضل فیلم وعکس از کربلا ونجف فرستاد؛ زیارت قبولی گفتم- با خواهرم وشوهرش که شوش بودند تصویری تماس واحوال پرسی کردم- عموغلام تماس ودر مورد خانه سوال کرد که من اطلاعی نداشتم وبه خواهرم ارجاع دادم- بهروز از ابتلای مادرش به بیماری صعب العلاج گفت بسیار متاثر شدم وتصویری با بی بی آمنه صحبت کردم وبرایش سلامت وشادی وشفای عاجل آرزو کردم- خواهرم ماهی خریده وبوسیله امین فرستاد خیلی تشکر کردم- به دو مرکز خرید وفروش موبایل ولوازم جانبی رفتم تا ببینم قلم ویا نوک آن پیدا میشود یا نه؟که نشد ویک فروشگاه گفت فردا یادآوری کنم به او تا تلاش کند از طریق همکارانش- فیلم کوتاه تولدی الی برای مادرش گرفته بود را دیدم که فرستاد- برای نهار به هتل بوتیک نظامیه رفتیم فضای زیبایی داشت اما متاسفانه پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 22:51

به نام خدایکی از دوستان سوالی در خصوص مستندات قانونی چند نرخی داشت ظاهرا برای یک مقاله- همسرم از احتمال اینکه آرمان نسبت توجه بیشتر به آمین حساس باشد گفت که بعید میدانم اینگونه باشد وبسیار هم به او علاقمند وتوجه دارد در عین حال پیام به آرمان دادم که بداند چقدر برای من عزیز است- یکی از دوستان که مدتی پیش پس از توهین های بسیار پیامکی ؛ معذرت خواهی کرده بود ولی دیگر من پاسخی نداده بودم و چند بار دیگر هم ؛ مجددا پیام داد واز ایجاد مشکل برای دوستش که در یک پرونده مشترکاً متهم اند گفت وتصور میکند به همین سادگی حل میشود؛ علیرغم پیام های متعددش پاسخ ندادم- سمیرا همسایه مان از عدم صدور شناسنامه اش گفت که گفتم چون سوابق باید به روز رسانی شود حتما کمی طول میکشد؛ صبور باشد- مصطفی پل اینجا بود برای مسابقات ورزشی ودر استاتوس های واتس آپ او دیدم نوشتم برایش مشتاق دیدار هستم؛ سالهاست او را ندیده ام- ابوذر پیگیری بیمه اش نشد از مرجعی که من به او گفته بودم ودیگر چه بگویم؟- از محمد جعفر برای شهرام سوال کردم که چه کرده؟ هنوز به نتیجه نرسیده بود- جعفرزاده از ارجاع شکایتش گفت که به مدیرکل نظارت بانک رفته وجالب است معاون نظارت بانک مرکزی هم عوض شد امروز وامیدوارم موجب تحول در نظارت ورسیدگی به شکایات باشد- از موسوی وکیل محترم برای کمکی که به صندوق آنها شده یا نشده سوال کردم که گفت درگیر مراسمات برادر محترم بوده ودنبال کرد وامیدوارم نتیجه بخش باشد- از اژدری وفیلی برای اینکه قرارداد با ایران کارت ویا بامن بسته اند سوال کردم و اقدامی نکرده بودند؛ که برای جذب مشتری مهم است؛ بنا شد پیگیری کنند- جعفر همسایه مان گفت دوشنبه باید پیگیری نامه اش از استانداری را کند- خجسته فر هم گفت درگیر اجاره خانه و...بوده م پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 22:51

به نام خداآمین را بردم برای اینکه کمی بیرون سرگرم بشود؛ شهربازی در اوپال وخوب تعامل کرد وبعد اورا آرایشگاه بچه ها بردم واولین بار موهایش را زد؛ آرام بود وکمی آخرش خسته شد؛ جالب بود؛ موهایش کوتاه شد بیشتر شکل من شد!!؛ رستوران بچه ها هم بردم وخوب بود؛ چون با موتور برده بودم بیشتر نگران هوای آلوده ام که اذیت نشود وچون دیر راه افتادم چاره دیگری جز موتور نبود- خواهرم وهمسرش تماس تصویری گرفته واحوال پرسی کردند- حاذقی گفت بالاخره لایحه را از امینی گرفته وگفت خودم دنبال میکنم- از امیری سوال کردم چه کرد؟ که گفت بیمار بوده ودر بیمارستان بستری بوده که نشده جلسه دادرسی هم برود- با محمد جعفر برای اینکه با مدیر شهرام صحبت کند برای اینکه بتواند ملاقاتی کند صحبت کنم شاید مشکلات حل شود- حسین اطلاع داد با دامادهایش برای پیگیری کار رضا می آید- تاجری برای متن نامه اش مشورت کرد که ببرد برای پیگیری وملاقات با قاضی- بنیادی اطلاعی نداشت از جزییات شکایت دوستش ودیدم پاسخ آمده واعتراض هم کرده اند و.. چه بگویم؟-شکوهمند گفت که شهریار خودکشی کرده وخوشبختانه نجات پیدا کرده؛ از رفتار زنش که آمده بود وباز رفته گفت؛ خیلی متاثرم کرد- جاوید برای دوستش مشورت ودنبال کرد که من قبلا به خود او گفتم- پس از مدتها بالاخره مجله روز آروز را که به معرفی کتاب ها می پردازد و خیلی مطالعه آن طول کشید را تمام کردم؛ دوجلد دیگر هم مانده- پیمان باز تماس واز مشکلات خانوادگی اش و پرونده اش گفت که متوجه نشدم بالاخره چه میخواهد کند و داستان چیست؟- حسن اطلاع داد که اجرای احکام رفته وگفته اند شنبه بیا تا تصمیم گرفته شود وعجیب است این نوع رفتار؛ من سابقه ای ندیدم ودرک نمیکنم داستان چیست؟- امین با دوستانش مسافرت رفت که توصیه کردم احتیاط پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 41 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1402 ساعت: 17:31

به نام خداآمین دکتر رفت و واکسن زده وبی حال بود وپایش هم درد میکرد؛ خیلی خیلی متاثرم کرد این بی حالی او؛ گویا یکی دوروز عوارض دارد -سری به قریشی زدم وخانه ای خریده و خوب بود؛ با موتور رفتم ودر مسیر طوفان ومقداری کم هم باران آمد عجیب بود؛ خوشحال شدم از دیدنشان-مولایی از نحوه پذیرش شخصی برای طرح پزشکی گفت که من اطلاعاتی نداشتم وبنا شد سوال کند دقیقا مرجع آن کجاست؟ومشکل چیست؟- سینا هم از پیگیری حق وحقوق خودشان از شرکت فولاد گفت که پاسخ دقیقی به او نداده اند وفعلا باید صبر کنند تا ببینیم چه باید کرد؟- حاذقی هم مجدانه پیگیری میکند قضیه پدرم را؛ تشکر کردم از او- جعفرزاده گفت پدرش نامه را تحویل داده وامیدوارم حل شود- تولد مادر الی را تبریک گفتم که فردا هست- شکوهمند گفت که شکر خدا شهریار بهتر شده-مسلم حضرت امیر علیه السلام بود فیلم فرستاد زیارت قبولی گفتم- تاجری نامه اش را برده بود وقرارشد فردا برود حضوری ملاقات کند وامیدوارم حل شود- امین هم مسافرت رفت؛ حسین ودامادهایش آمدند و رضا پیگیری کرد که شرکت گاز پاسخ لازم نتوانست بدهد چون سیستم هاقطع بودونامه برایش آماده کردم که اگر شد وفردا پاسخ ندادند فردا برود تحویل دهد- نیرومندی از پیگیری کارش گفت و صبری هم جداگانه از اوضاع خودش و آنجا گفت- کاووس مکرر پیگیری ساختمان خودش را میکند ومشورت ونگران است که نروند تخریب کنند- محسن گفت برادرش پس از سالها می آید؛ خیلی سال است اورا ندیده ام-نوروزی تماس و احوال پرسی کرد و از توجهش تشکر کردم و احوال پرسی هایش. پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1402 ساعت: 17:31

این چهارشنبه با چاشنی حاشیهبه نام خدااتفاقی اسم شخصی را در گوگل سرچ کردم ومتوجه شدم عضویت در هیات مدیره های شرکت هایی دارد جالب بود به خودش نوشتم گفت استرس گرفتم چند سال پیش با کسی دوست بوده ام و مدارک داده ام شاید کار اوست!!!؛ عجیب بود- محمد پسر عمویم برای عضویت در موسسات داوری یا کارشناسی دادگستری مشورت کرد که برایشان اطلاعیه آمده بود گفتم خوب است برود ومفید- مسلم در حرمین شریف علوی؛ حسینی وعباس علیهم السلام یادم بود بسیار تشکر کردم وزیارت قبولی گفتم و خواستم برای مادر وپدرم و شهرام وهمه بیماران دعا کند- خاله عکسی از نوه تازه به دنیا آمده فرستاد؛ عالی وجالب ماشاالله- دینی گفت دوستش به وکیل زنگ زده ومشورت کرده ولی البته به من اطلاعی نداده بود- الی ومادرش تصویری تماس والی با وجود اینکه بیمار بود برای مادرش جشن کوچکی گرفته بود؛ آرزوی سلامتی دارم- شیخی پیام داد وخواست فرصتی شود زیارتش کنم که موکول به هماهنگی کردم بزودی- امیر محمود اطلاع داد کارشناس نظرش را داده که امیدوارم حل شود- نیرومندی از پیگیری پرونده اش گفت- حاج محمد تماس ونزد وکیل هم بود؛ طبق معمول با استرس برداشت های خودش را گفت وبعد با وکیل او صحبت کردم که گفت تا کنون آنچه عمل شده طبق قانون است و ...؛ بازهم خواستار ملاقات با من است که من مگر چه کار فوق العاده ای میتوانم بکنم؟!!عجیب است کارهایش- تاجری رفته بود با مقام قضایی صحبت کرده ودستور رسیدگی داده بود ونزد اجرای احکام هم رفت؛ از راهی که توصیه کرده بودم زنگ زد وکلی تشکر کرد؛ امیدوارم حل شود- از خواهرم سوال کردم آیا امین سری زده؟گفت با دوستانش هست وسرشان گرم گردش ونیامده وگفت ماهی خریده ومیدهد بیاورد- شهره برای مشکلی که برای سامه پیش آمده گفت وخدا را شکر به موقع گفت؛ پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1402 ساعت: 17:31

به نام خدادم سحر همسرم مسافرت رفت -سروش زنگ زد وگفت دیشب خواب ابراهیم گلستان را می دیده و برایش بسیار تعجب داشته و صبح با خبر لی لی گلستان مواجه شده که پدر فوت کرده وشوکه شده بود از این همزمانی- من هم- بعد علی ثبتی هم گفت در حال دیدن فیلمی از او بوده ‌که امروز مواجه با خبر فوت او شد که من به اشتراک گذاشتم- امروز هم میخواستم رستوران یا مراسمی بروم که ناهماهنگی پیش آمد وآمین هم خواب وبرنامه هایم بهم ریخت- به نوری پیام دادم برای نحوه کار پیمان ووکیل او که ناقص ونیمه عمل کرده- افسانه روند پرونده طاووس را چک کرد واداره کار پاسخ شعبه را داده وبرای دریافت وملاحظه پاسخ اداره کار سوال کرد که گفتم خود شاکی یا وکیل باید باشد- به گرایش که پیگیر کار همکارش بود وحل شده بود نوشتم که خوشحالم واو را توصیه کند که احتیاط بیشتری کند- به علی چاقه زنگ زدم جواب نداد وبه بابک وهمسرش ومحمد شمعونی نوشتم من سراز کار این در نیاوردم بالاخره چه کار داشت وچه شد؟- پیگیر کار جعفر زاده شدم که گفته بود وامیدوارم نتیجه بخش باشد- از فتح نیا هم نتیجه کارش را پرسیدم که مراجعه کرده بود اما سرشان شلوغ بوده و توجه کافی نکرده بودند- سعید با تعجب وبسیار غافلگیر کننده مواجه با دسته گلی شده بود به مناسبت روز پزشک از جانب عمو غلام و خانواده اش؛ وخوشحال شده بود خیلی؛ متعجب هم؛ من هم از او بیشتر؛ از دختر عموها هم بسیار تشکر کردم وبه دیگر اعضای خانواده هم گفتم بیشتر تعجب وخوشحال شدند- امیری بیش از یک ساعت تماس ووگریه میکرد ومستاصل از کارهایش؛ هر آنچه لازم بوده راهنمایی وکمک کرده ام اما دریغ از توجه و وکیل هم معرفی کردم که نخواست ادامه دهد؛ قاطی کرده واقعا وچه باید بکنم؟- خسرو اطلاع داد حکم دادگاه تجدید نظر آمده و ابلاغ را دی پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 23:28

به نام خداعمران احوال پرسی واز کارهایش گفت وخسته است کمی از شرایط پیرامون- شکوه هم احوال پرسی ودر مورد اخذ لوایح پرونده های بچه ها برای گوشی ها که شکایت کرده اند یادآوری کردم- سری به جعفری زدم و بخشی از بدهی هایم را با ایران کارت ها دادم؛ سری به احمدی ها زدیم وخودم دوپیراهن خریدم و از همسرش هم خرید کردیم؛ آمین خیلی خسته شده بود وبی قراری میکرد وسرپا سری به میرصادقی زدیم وبرگشتیم- مادر الی مدارک پزشکی الی فرستاد ودر مورد او که از بیمارستان مرخص شده مشورت کردم با دکتر سعید وگفت نیازمند معاینات بالینی است وشرایط منطقه ای وصحیح هم گفت؛ تصویری با الی که حال نداشت هم صحبت کردم- حاج محمد طبق روال عجولانه خودش دقیقه۹۰ تماس گرفت و از هیات پنج نفره کارشناسان ایراد گرفت؛ هرچه گفتم این ایرادها باید کتبی توسط خودش ویا وکیل خودش به رییس هیات کارشناسان منعکس شود گوش نکرد وپسرش هم گفت من از این قضیه خودم را کشیده ام کنار؛ دیگر چه بگویم وقتی کسی نمیخواهد راه صحیح را گوش بدهد؟- قبض های موبایل ها طبق روال پرداخت شد- به همسر شهیری تولدش را تبریک گفتم- حیدری تماس وبرای ایمیل هایی که برای دخترش میرود مشورت کرد وبعد فرشته زنگ زد وتوضیح دادکه اطلاعات دقیقی نداشتم- حسین اطلاع داد حرکت کرده و رفته اند وبنا بود نیایش مال برویم که نشد ؛ دم صبح زنگ زدم ونزدیک مقصد بودند-حسن تصویری با ساجدی وگودی تماس گرفته بود واحوال پرسی کرد- به طوسی برای رجوع به محاکم ویا عرض حال توصیه کردم- متن عرض حال برای جعفر نوشتم که شنبه ببرد استانداری وامیدوارم حل شود- اسدالله برای فروش پول های قدیمی دوستش مشورت کرد- طوبی احوال پرسی کردم وتوصیه کردم برای ادامه درمان اینجا اقدام کند؛ در جریان نبودم از بیماری اش- صباغ از امتحان وک پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 23:28

به نام خدانیمه شب یکی ازدوستان پیام داد وبرای نحوه اعتراض به رای بدوی دیوان عدالت اداری مشورت کرد؛ نمیدانستم بخندم یا گریه کنم از راه اشتباهی که رفته اند ودیدم فقط امروز وقت ۲۰ روزه تمام میشود والان یادش افتاده بگوید؛ چون زمان نبود با اینکه به نتیجه چندان امیدوار نیستم متنی کلی برای اعتراض نوشتم تا بفرستند وبعد از ارجاع به شعبه لایحه تکمیلی نوشته شود وامیدوارم به نحو صحیح وفوریت عمل کند- نگار پیام داد که روشنک میهمان اوست واحوال پرسی کرد- به حسین ودامادش توصیه کردم نامه دیگری پیرو نامه قبلی بگیرند ومراجعه حضوری کنند برای پیگیری- یکی از دوستان گفت ساکن خارج از کشور شده؛ تعجب کردم که یهویی بوده وخبر نداشتم- امینی تماس وبرای نحوه پیگیری درخواست عفو خودش پیگیری کرد؛ متاسفانه با من هم برای راه صحیح پیگیری بحث میکرد متاسفانه- طوسی دادنامه فرستاد ومن متوجه نشدم که بهرحال حکم صحیح است یانه؟؛ خودش بهتر میداند- تلفنی با لطفی برای پیگیری پرونده صحبت کردم-تولد علیرضا را تبریک گفتم به مادرش وبستگان هم اطلاع دادم- از بانکی شنیدم دکتر رهایی مجدداً رییس دانشگاه امیرکبیر شده بسیار مرد فاضلی است وبویژه در تاسیس انجمن مهندسین عمران ایران هم نقش زیادی داشته وموسس آن محسوب میشود- پسر مرحوم محمد خداکرم زاده برای مراسم چهلم پدرش را اطلاع داد که آدرس بفرستد- خواهرم از عوارض چشمی داروی دکتر چشم پزشک گفت؛ تعجب کردم- علی حیدری از نحوه فعال کردن ایران کارت برای دستگاه کارت خوان خودش گفت- حاذقی هم از پیگیری اجرای احکام گفت که نتیجه نداشته فعلا- فرید از ارجاع پرونده اش به دادگاه گفت- آرمان کلاس زبان بود رفتم اورا رساندم؛ به فروشگاهی که کیک در اوپال میفروخت وخواهرانم خریده بودند رفتم وکیک صبحانه خریدم؛ خو پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 22 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 23:28